طلبیدن امام رضا (ع)
سلام گل من حالت چه طور عزیزکم ؟ ما هم خوبیم و تازه رسیدیم خونه ..... یعنی سه شنبه شب ناگهانی با مامان جون منصوره اینا(مامان بابا ) با قطار رفتیم سمت مشهد مقدس.... مامان جون خیلی زحمت کشیده بود و شام خیلی خوشمزه ای درست کرده بود بعد هم که از گرمای قطار نمیشد خوابید و تا صبح خیلی شب طولانیی رو گذروندیم .... بعد هم رفتیم خونه ی مامان جون رقیه (مادر بزرگ بابا ) و بعد از صبحانه رفتیم سمت حرم خدا رو شکر خیلی عالی بود البته مثل همیشه شلوغ بود .... سر امام رضا همیشه شلوغه ...
بعد از ظهر هم یه سر رفتیم خونه ی خاله طیبه ( خاله ی بابا ) که چند ساعتی بودیم و وقتی برگشتیم حال بابایی بد شد و فشارش امده بود روی 16 من داشتم از استرس میمردم و پاشدیم و با هم رفتیم بیمارستان و یک ساعتی طول کشید ...
صبح پنجشنبه رفتیم حرم و بعد از ظهر هم بعد از کمی استراحت برای زیارت وداع رفتیم که فوق العاده عالی بود ... البته هوای سرد مشهد صحن های حرم رو تقریبا خلوت کرده بود اما داخل مثل همیشه بود....
خلاصه امروز صبح هم با قطار پردیس امدیم سمت تهران و تازه رسیدیم خونه ....
خدا رو شکر خیلی سفر کوتاه و خوبی بود ... بی نهایت از امام رضا جونم ممنونم که ما رو لایق دیدار کرد و هنوز هیچی نگذشته دلم برای حرمشون خیلی تنگ شده ....
بعد هم از بابایی گل ممنونم و از خدا می خوام همیشه بابایی و شاد و سلامت نگه داره