یه روز عجیب و خاص
سلام عزیزکم حال شما ؟ خوبی ؟ منم خوبم امروز یه روز خیلی خاص بود از اون روزایی که باید ثبت شن تا از یادمون نرن . صبح که رفتم دانشگاه و ظهر رفتم خونه ی مامان جون اینا .
اخه اون روز دکتر برجعلی استاد روان شناسی بالینی کودکمون گفت باید از 6 نوع بچه با خانواده های مختلف تست نقاشی بگیریم و تو کلاس تحلیل کنیم یکی از اون خانواده ی طلاق و یکی دیگه والدین معتاد بود و من امروز رفتم خونه ی یه خانواده ی که اشنای دوستم بود ، این خانم بسیار با شرافت کار می کرد تو خونه ی مردم تا خرج زندگی شو در بیاره ، خودش 4 تا بچه داشت که دختر کوچیکش زینب کلاس پنجم بود و من ازش تست گرفتم اخه پدر زینب معتاده .... و اما وحشتناک تر از اون برادر زینبه که هم معتاده و هم طلاق گرفته و حالا دو تا بچه ی کوچولوش ( فاطمه و مهدی ) پیش مامان جونشون ( یعنی مامان زینب ) زندگی میکنن .
واااااااااااااای که چه نقاشیی کشیدن .... جیگرم کباب شد موضوع باید یه خانواده ی باشه که بچه اون رو دوست داره و بعد حدودا 14 تا سوال ....
فاطمه ( که هم پدرش معتاده هم بچه ی طلاقه ) تو نقاشیش نه پدرشو کشید نه مادرش و .....
زینب ( پدر معتاد ) تو نقاشیش پدری رو کشید که میوه خریده بود و مامان به خاطر میوه خریدن بابا خوشحال بود....
واقعا ناراحتم .... خدایا این زن و این بچه ها چه گناهی کرده بودن که الان یه همچین زندگی سخت و عجیبی دارن ...
تحلیل نقاشی بچه ها از حوصله ی این نوشته خارجه اما تحلیلش خیلی بدتر از خودش بود...
فقط براشون دعا کنید ....
ممنون .
مامانی من زندگی خیلی سخته خیلی پستی و بلندی داره ... خدایا همه مون و کمک کن .