فاطمه جانمانفاطمه جانمان، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره

نفس طلایی

حرمت ...

1391/5/23 19:10
نویسنده : مامانی
336 بازدید
اشتراک گذاری

سلام فرشته ی نازم خوبی ؟ منم خوبم خدا رو شکر اما دلم داره می ترکه ... 

شبای قدر رفتیم حاج اقا مجتبی تهرانی ... خیلی عالی بود و امیدوارم خدا بهترین ها رو برامون نوشته باشه ... دیشبم رفتیم نمایشگاه قران و خرید کردم و بعد حدود ساعت 1 رفتیم سندباد نزدیک اریکه که غذاش خوب بود. 

اما امروز رفتم بازار و یه کم  خرید کردم اما یه چیزی خیلی داغونم کرد و گفتم کاش هیچ وقت نرفته بودم .. از اول ماه مبارک رمضان با اینکه خیلی بیرون نرفتم اما هر دفعه رفتیم خیلی روزه خواری رو به چشمم دیدم اما امروز متاسفانه دیدم این کار دیگه علنی شده و اداره اماکن گفته ساندویچ و غذای سرد فروشش مشکلی نداره و متاسفانه چند مغازه مشغول فروش غذا بودن و مردم هم راحت ایستاده بودن و انگار نه انگار ماه رمضان است داشتن می خوردن!!!!!!!!!!!!!!!! بدون هیچ خجالت و شرم و حیا و حرمتی ...

نمی دونم چی باید بگم واقعا حالا به هر دلیلی روزه نیستی .. دلیلش با خودت و خدا دیگه هیچ لزومی نداره بیای تو دید عموم و خیلی راحت حرمت این ماه نه حرمت خدا رو بشکنی ... خدای مهربون این همه به ما نعمت داده ... اون قدر که اگه تا اخر عمرمون بشمریم کمه ... اون وقت میگه 1 ماه یه ساعاتی چیزی نخور ... اونم کلی استثنا قائل شده ... واقعا حق خدا اینه ...؟ حالا ما جزء اونایی که نمی تونن روزه بگیرن حقه بایستیم و جلوی همه حرمت خدا رو حرمت حرف خدا رو بشکنیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

نمی دونم ... اما دلم داره می ترکه ... فقط 5 یا 6 روز دیگه مونده ازین ماه عزیز .... 

پی نوشت : کودک دلبندم می ترسم از روزی که عذاب خدا بر سرمون نازل شه ... با این راهی که داریم به عمق چاه گمراهی می ریم از عذاب خدا می ترسم ... خدا هم به هر صورت میزانی صبر دارد و میزانی به ما مهلت خواهد داد ... کی بیدار می شویم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خدااااااااااااااااااااااااااااااا 

ما رو به راه راست هدایت کن 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (38)

نایسل جون
23 مرداد 91 18:37
میدونی حالتو میفهمم منم وقتی 11 سالم بود بابام ضربه مغزی شد جمجه اش شکسته بود از چشمش گوشش دماغش خون فواره میزد بیرون سر خرده بود سرش خورده بود لبه باغچه.... وای نمیدونی چه حالی داشتیم ... نمیدونی منو مامانم خواهرم چی حالی داشتیممم من که تو اون زمستون بدون کفش تو حیاط میدویم بغلش کرده بودمم تا همسایمون اومد بردن بابامو بیمارستان نیشابور گفتن هیچی نیست فشارش زده بالا خاله ام مامامنو مجبور کرد بردنش دکتر.. مشهد با امبولانس بیمارستان امدادی مشهد واییی بدترین بیمارستان مشهد دیگه ادمای میرن دارن یمیرمم بردنش یه راست اطاق عمل دکتر احسایی عمل کرد ولی بد 3 روز بابام بهشو اومد تو کما بود در صورتی بهمون گفتن معلوم نیست چند وقت تو کما باشه.. بهوش بیاد فلج کر کور از دست دادن حافظه .... مامانم میکه دلم شسکت رفتم رو بهرو حرم رو زیمن نشستم گفتم به حرمت همین خاککک بچه هامو یتیم نکن شفاشو بده بابام بعد 3 روزبهوش میاد مثه یه معجزه سالم سالم سالم بابای من فقط گاهی میگرن میگیره همین برو امام رضا نمیدونم شفاشو میدن به خدا برای همین گریه میکنم چون حالت رو میفهمم من بابام 1 ماه بیمارستان بود.... 3 ماه تو خونه افتاده بود ولی بعد خوب شد تا خوب شد اسمش واسه حج در اومد
شاهده
23 مرداد 91 18:43
من که ماه رمضان دراز کش بودم ولی توو این چند روز که رفتم بیرون خیییییییییلی حرص خوردم دیگه می خواستم شیشه ماشینو بدم پایین فحش بدم..خودمم که اعصاب ندارم آخر میزنم یکیو لت و پار می کنم(الکی) منم خیلی دلم شکسته...تا 19 ماه مبارک روزه نگرفتم تازه 2 یا 3 روزه دارم میگیرم خیلی ناراحتم...یه موقع ها می گم خدا فقط دنبال بهونه بودی تا منو توو مهمونیت راه ندی نی نی ها که نشدن...هییییییی خداااااااااا خیلی التماس دعا
نایسل جون
23 مرداد 91 18:45
الهی فدات شم منم همین طوری برات گریه میکنم میتونی ببیریش اگه بخوای ... با ماشین با امبولانس ولی خب میدونی سخته تونو ولی شفا میدن شک ندارم چون مامانم شفای بابامو گرفته بود بازم خدارو شکر هستش عزیز دلم خدارو شکر
تارا
23 مرداد 91 18:47
باروت میشه من امسال نفهمیدم ماه رمضونه؟ بس که مردم جلو چشمام هی چیز خوردن من اون چند روزی رو که نمیتونستم روزه بگیرم تو خونه که روم نمیشد جلو مامانم اینا غذا بخوورم میرفتم تو کمد! و کلا اون روزا هم عین روزه هیچی نمیخورم!اصلا روم نمیشه نمیدونم مردم چرا این جوری اند عمه ام نذری آش پخته بود میخواست بچشه ببینه مزه اش خوبه یا نه روم نشد بهش بگم روزه نیستم من میچشم!رفتم یواشکی چشیدم واقعا مردم نمیدونم چرا آخه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
تارا
23 مرداد 91 18:50
منم نمیدونم اون دکتره میخواد چی جواب بده اون دنیا اون لحظه من که نمیدونم چه وضعی بعد از این احیا واسه بیمارم پیش میاد ولی اون دکتره میدونه!اون نباید این کارو بکنه میخواست سایه عموم بالا سر خانوادش باشه اما به چه قیمتی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
نایسل جون
23 مرداد 91 18:53
خدا شفاشو میده ایمان داشته باش
نایسل جون
23 مرداد 91 18:55
مامان گلها
23 مرداد 91 18:56
سلام.نماز روزه هاتون قبول. واقعا حرمت شکنی خیلی دردناکه؛منم خیلی جاها دیدم که علنی دارن می خورن.از بچه های کوچیک که روزه هستن شرم نمی کنن. خدا عاقبت همه را به خیر کنه
مامان پورياپهلووون
23 مرداد 91 18:58
حيف و صد افسوس كه داره تموم ميشه و خيلي از ما قدرت درك اين ماه عزيزو نداريم واقعا براي خودمون بايد متاسف باشيم
فرشته
23 مرداد 91 19:19
ماه مهمونی خداداره تموم میشه وصدحیف...
مهنا سادات و محیا سادات
23 مرداد 91 23:38
سلام. نماز روزه هاتون قبول.
من امسال دومین سالیه که به سن تکلیف رسیده ام. تمام روزه هامو گرفتم. هم پارسال هم امسال.
خدا رو شکر که خانواده مون مذهبی ان و ما در مسیر هدایت هستیم.

ما وبلاگ شما رو لینک می کنیم. از فضای نوشته هاتون خیلی خوشمون اومد.
شما هم به ما سر بزنید.
امیدوارم خدا به شما یه بچه ی سالم و خوب بده و بتونید خوب تربیتش کنید.


سلام خانم گل ... من به وبلاگت سر زدم اما جون بلاگفا است قسمت نظرات برام باز نمیشه ... با دل پاکت من و هم دعا کن
مامان ثمین
24 مرداد 91 2:13
سلام.من امروز یه پیرمردی رو دیدم که از در بیمارستان اومد بیرون یه شیشه آب دستش بود ایستاد کنار پیاده رو در شیشه رو باز کرد و پشت به مردم یواشکی آب خورد اونوقت توی دلم گفتم درد و بلات بخوره توی سر اونایی که بدون هیچ خجالتی و واهمه ای روزه خواری میکنند و ...
ستاره زمینی
24 مرداد 91 2:21
ای بابا اصلا به هیچی فکر نمیکنند راحت و بیخیال حالا اگرم مشکل دارند دیگه چرا در ملا عام.نگیر عزیزم ولی چرا...............


سلام دوست خوبم ادرس وبت برام باز نمی شه لطف می کنی ادرس درست وبت و برام بذاری ... ممنون
مامان مهربون فاطمه
24 مرداد 91 3:16
دلم درد میگیره از اینهمه بیی معرفتی به خدا.عجب بنده هایی هستیم.دالله آخرالزمونه.خدا خود آقا رو برسونه که این عالم سیاه گلستان بسه.العجل مولا
مام پارسا
24 مرداد 91 3:41
آره عزیز دلم راست میگی.بخدا واقعیت محضه. مردم دیگه حرمت هیچ چیز و هیچ کس رو نگه نمیدارن.....بعد دوست داریم خشم و غضب خدا شامل حالمون نشه آخه مگه با این همه کفر میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مامان آمیتیس
24 مرداد 91 3:42
بعضیا که دیگه شورشو در آوردن... بخدا قسم من یه هفته ای که نتونستم روزه بگیرم وقتی شوهرم خونه بود روم نمیشد جلوش حتی یه لیوان آب بخورم. میگفتم روزست گناه داره جلوش بخورم. اونوقت بعضیا راحت و علنی روزه خوری میکنن...
مامان آمیتیس
24 مرداد 91 3:42
خصوصی
باران
24 مرداد 91 5:16
سلام.خوشبختانه تو شهر ما هنوز روزه خواری واینجور چیزا باب نشده درسته که زمونه عوض شده وبعضیا واقعا خودشونو گم کردن ولی باید ماه رمضون رو بیاد شهر ما تمام کوچه و خیابون بوی رحمت الهی میاد وصد حیف که خیلیا قدر این ماه الهی رو نمیدونن.التماس دعا


می تونم بپرسم کجا زندگی می کنید؟
فرشته
24 مرداد 91 13:25
مامان زینب خانم
24 مرداد 91 14:35
سلام......... چیزی نمیشه گفت کاری نمیشه کرد....... فقط میتونیم برای ظهور آقا دعا کنید. الهم عجل لولیک الفرج
بهـــــــــــــار
24 مرداد 91 14:53
خدا نکنه دوست خوبم زندگی همینه دیگه یه روزی همه باید بریم
مامان محمدرضا(شازده کوچولو)
24 مرداد 91 15:23
خصوصی داری عزیزم
آسمونی ها
24 مرداد 91 15:29
نمیدونم چرا اینقدر روزه خواری امسال زیاد شده ... علنا توی خیابون قوطی آب معدنی یخ میخره و کوفت میکنه ... خوب حداقل یواشکی کوفت کن! ماه رمضون حرمت داره امروز سر کلاس دختره بهم میگه شما روزه اید؟ گفتم با اجازه شما بله . ماه رمضونه. گفت ببخشید و شروع کرد جلوی من به خوردن ... اینقدر روزه خواری زیاد شده که به جای اینکه ازت یواشکی بپرسن روزه نیستی؟ با وقاحت ازت میپرسن: روزه ای؟ انگار کار عجیب و غزیبیه روزه گرفتن اونم توی ماه رمضون ... یادم میاد قدیم ترها ماه رمضون که میشد به حرمت این ماه جوون تر ها روسری هاشونو حداقل تا اذان جلو میکشیدند ولی الان علنا جلوت توی این گرما آب معدنی یخ کوفت میکنن... متاسفم که داریم نام جمهوری اسلامی رو یدک میکشیم ولی هیچ اعتقادی پشتش نیست .... حیف!
مامان مجتبی ومحمدرضاومهدیار
24 مرداد 91 15:39
سلام گلم وب قشنگیدارید میتونم لینکتون کنم
مامان محمدرضا(شازده کوچولو)
24 مرداد 91 15:51
خصوصی داری عزیزم
مامان محمدرضا(شازده کوچولو)
24 مرداد 91 15:52
حتما سر فرصت مزاحمت میشم و برات مینویسم
مامان اميرحسين
24 مرداد 91 16:44
متاسفانه اين مورد خيلي زياده و كاري نميشه كرد
سمیه
24 مرداد 91 17:57
خیلی وقت بود اینجا سر نزده بودم حسابی قالب رو تغییر دادی گفتم الان بیام دیگه داری با نی نی واقعی که تو دلت هست میحرفی از روزه خواری نگو که همه جورش داره بیداد میکنه کاش فقط با خوردن بود ....
♥ مامان آینده ♥
24 مرداد 91 18:48
سلام مهربونم........ خوبی؟!نماز و روزه هات قبول....... واقعا دیگه بعضی ها بی حرمتی رو به حد رسوندن.. خوب روزه نیستید حداقل به روزه دارها احترام بذارید... الان داشتم ادامه خاطراتمو مینوشتم... یادم افتاد که چون ماه رمضون بود اونجا همه رستورانها کافی شاپها و کلا هرجایی که مربوط به خودن میشد تعطیل بود و اجازه پخت و فروش نداشتن... هیچکس هم روزه خواری نمیکرد.... این همه بی حجاب و بی دین انجا بود اما همه احترام میذاشتن... اونوقت توی کشور ما باید فروش ساندویچ و غذای سرد رو آزاد کنن!!
زهره
24 مرداد 91 22:58
سلام توی شهر ما هوز خیلی باب نشده روزه خواری البته صفر صفر هم نیست.بعضی از رستورانها هم که مثلا اول شهرن جلوی شیشه هاشون پرده کشیدن که اگه مسافرها و راننده ها دارن غذا می خورن جلوی چشم روزه داران بیرون نباشه می دونید که روزه خواری در ملا عام هشتاد ضربه شلاق داره؟؟ دلیل روزه نگرفتنش هم هرچی می خواد باشه اینقد حرمت داره حرف خدا اونوخ بعضی مثلا مسلمون ها... ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا!!!
مامان محمدرضا(شازده کوچولو)
25 مرداد 91 0:32
خصوصی داری خواهر
مامان مجتبی ومحمدرضاومهدیار
25 مرداد 91 9:23
با اجازه تون لینکتون کردم
مامان تسنیم سادات
25 مرداد 91 12:18
دقیقا همین طوره که می گی حرمتها شکسته شده همه جا همین طور شده من بیرون بودم توی پاساژ دیدم راحت همه دارن آب می خورن از اب خوری بعد اومدم با آژانس بیام خونه تا وارد شدم دیدم بوی سیگار و چلو کبابو ... هیج جی سرشون نمیشه بلا هم که بیاد تر وخشک با هم میسوزن...
مامان الهه
25 مرداد 91 18:38
واقعا جای تاسفه من هم هر وقت میرم بیرون آنقدر حرص میخورم که با سر درد میام خونه ... از روزه خواری و بی حجابی و حتی بدحجابی خانم های چادری و بی احترامی به حقوق همدیگه و .... خلاصه خیییییییییییییییییییییییییییییلی عقبیم اللهم عجل لولیک الفرج
مامان گلها
25 مرداد 91 22:00
مامانی
26 مرداد 91 13:00
سلام خانم گل رمزو تلگراف کردم عزیز منم رمزتو ندارم اگه میشه برام تلگراف کن
مامان آریا
27 مرداد 91 16:00
سلام ......... بله متاسفانه مردم دیگه حرمت سرشون نمیشه... منم خیلی متاسف میشم این صحنه ها رو میبینم... الهم عجل لولیک الفرج عزیزم تو این روزای اخر مهمونی خدا التماس دعا ... بوووووووووووووووس
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نفس طلایی می باشد