مهمون
سلام
ستاره ی نازم خوبی؟ منم خوبم خدا رو شکر ... اول بزن دست قشنگه رو به افتخار مامان زرنگت
جمعه افطار خاله جون اینا امدن پیشمون و خیلی خوش گذشت بعد از افطار هم رفتیم نمایشگاه قران البته خیلی شلوغ بود و کار خاصی نکردیم و زود امدیم .... دیروز م صبح کارگر داشتم و همگام با اون خانم محترم خودمم هم کار کردم تا شکر خدا خونه دسته گل تر شد ... بعد از ظهر هم با بابایی رفتیم خرید و افطار خونه خاله مریم جون دعوت بودیم وای عالی بود اینقدر همه چی خوب بود که نگو ... ممنونم خواهر جونم
بعد از افطارم مسابقه ی المپیک و دیدیم ...
امروزم مهمون دارم دوست جونام هدی جون و فایزه جون با همسراشون ... برای افطار از صبح پاشدم دوباره خونه رو جارو زدم ... ژله گذاشتم ... سالاد درست کردم .. شامی گذاشتم .. فیله سرخ کردم ... خورشت بادمجون گذاشتم ... خرما رو اماده کردم ... ظرفا رو مرتب کردم و الان باید برم سراغ ادامه ی کارام ... انشالله شب خوبی بشه ... البته بابایی برای دعوت این مهمونی ازم یه قول گرفته بود اونم اینکه همه چی ساده باشه برای همینم خیلی زحمت نکشیدم ... ایشالله طعم همه عالی شده باشه و مهمونی خوب برگزار شه ... بعدا با کلی عکس میام انشالله