سنبلم
سلام سنبل مادر خوبی نازنینم امروز رفتم کلاس بعدم رفتم یه سر به عزیز جون زدم و امدم خونه ، دیشبم رفتیم عروسی دوست من با فایزه جون دوست گلم که بابایی و شوهر فایزه تازه باهم اشنا شدن بعدش با هم رفتیم بستنی خوردیم جات خالی بود عزیزکم
اما کلا امشب دلم خیلی گرفته نمیدونم چرا اما کلا مثل روزای دیگه نیستم اما قول میدم اگه تو بیای همیشه شاد شاد شاد باشم فرشته ی شادی من
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی