پروانه ی کوچولو
سلام پروانه ی من خوبی ؟ منم خوبم خدا رو شکر... امشب دیر رسیدیم خونه و چون من شام درست نکرده بودم بابایی و شام پرپروک مهمون کردم بابا دست خوذم بی بلا انشاالله برم کربلا البته با شوشو هااااااااااا
(راستی همین الان یکی از دوستام اس ام اس بهم داد که انگار ازم طلب کاره ؟ چرا بعضی ها بلد نیستن طوری صحبت کنن که دل بقیه رو نشکونن ، نمی دونم شاید هم دل من خیلی نازک و حساسه ، به قول سهراب سپهری : به سراغ من اگر می ایید نرم و اهسته بیایید مبادا که ترک بردارد شیشه ی نازک تنهایی من.... )
(راستش مامانی من دلم از دست دوستایی که چهار سال باهاشون دوست صمیمی بودم خیلی پره ، دوستایی که یه هو یه روزه با شنیدن خبر ازدواج من ازم بریدن... نمی دونم چرا ؟ خیلی دلم شکسته اون قدر که حالا بعد از سه سال هم از یادم بیرون نرفته... بازم شاید من خیلی .... )
اصلا ولش کن ببین یه اس ام اس این پستمون و داره خراب می کنه ها...
حالا بیا ازش یه نکته ی اخلاقی بگیریم : بیا و با خودت یه قرار بذار بیا و به خودت قول بده هر جا که بودی ادم باشی ، هر جا و با هر کی بودی از صمیم قلب دوستش داشته باشی و وقتی با یکی پیمان دوستی بستی تا اخرش تو غم و شادی کنارش بمونی !!!!!!!!!!!
چه مامانی شدم باز!