زود پا شدم
سلام به روی گل نازم ( یه چیزی بگم هر موقع می خوام بیام و بهت سلام کنم همش می خوام بگم سلام دخمل قشنگم ، اما چون نمی دونم چی خواهی بود می گم اگه پسر باشی دلت می گیره ، فدای دل کوچیکت بشم )
خوبی خورشید من ؟ صبحت بخیر و شادی عزیزکم ، امروز صبح زود پاشدم البته زود تر از روزای قبل ، (خوشم میاد هر روز کلاسای دانشگاهم 7 صبحه و من از مهر دیگه نمی تونم بخوابم ) خلاصه می خواستم شال و کلاه کنم و برم خونه ی مامان عزیزم که گفتم بذار یه ذره فیرس بخونم 10 راه میفتم که هنوزم که هنوزه (یه ربع 10 ) دارم تو وب می نویسم ... و باید الان دیگه برم تا بتونم بیشتر پیش مامان عزیزم باشم
البته بابا جون صبح نون تازه برام خریده بود و از خواب بیدارم کرد نا پاشم و صبحانه بخورم (البته هم گوشیش و هم نهارش و یادش رفته بود و برگشته بود خونه اما بازم دمش گرم برام صبحونه گرفته بود ، مهربون ترینم عشق اخرین .... ممنونم معین جونم )
راستی خورشید ساعت 10 صبح در امده یا دیگه خیلی زود پاشدم ؟، به تاریکی نخورم یه وقت !؟
(مثل اینکه خورشید درامده و به همه سلام کرده و دیگه داره ظهر میشه )