پارک نهج البلاغه
سلام گل دل من خوبی نازی ؟ منم خوبم بابایی زنگید و گفت با یکی از دوستاش میاد خونه و منم از وقتی پاشدم در حال جمع و جور کردنم اما دیشب من هی به بابا گفتم پاشو بریم بیرون که بابایی قبول کرد اخه تو خونه خیلی حوصله ام سر میره و در کل هم دردری ام اگه تو هم مثل من باشی دیگه بابایی حسابی طفلک میشه اخه میشیم دو بر یک هورااااا ما برنده میشیم خلاصه اول رفتیم سوپر استار تو میدون سرو و بستنی خوردیم بعد هم رفتیم پارک نهج البلاغه که نزدیک خونمونه ، پارک قشنگیه و مخصوصا جون میده واسه پیاده روی دیشب بخاطر ماه رمضان برنامه داشت یعنی گویا هرشب تو این ماه برنامه داره ، یه سری غرفه داشت با موضوعات مختلف و بعد هم که محل اجرای خود برنامه بود ووقتی ما رسیدیم اقای رضا رویگری که یه بازیگر و خواننده است داشت صحبت می کرد و یه ذره هم خوند که به نظرم خیلی قشنگ بود بعدش هم یه اقای دیگه پانتومیم اجرا میکرد( یعنی بدون صحبت کردن ، با حرکات درست و بدن کاری انجام میده که من از بچگی خیلی دوست داشتم ) بعدش هم که امدیم یه ذره غرفه ها رو دیدیم و امدیم خونه و طبق معمول من خوابم نبرد و حدودا تا ساعت سه بیدار بودم اما سحری خواب موندیم با اینکه هم مامان جون اینا هم خاله مریم هر روز میزنگن تا ما بیدار شیم ، یا اونا هم خواب موندن یا ما خیلی خوش خوابیم
ریحانه خیلی پارک نهج البلاغه رو دوست داره اون دفعه که امده بودن با خاله مریم اینا و خاله فاطمه اینا رفتیم اونجا که بچه ها حسابی بازی کردن و جای تو حسابی خالی بود نازنین من
حالا وقتی امدی قول میدم ببرمت اخه مامان و قولش دوستت دارم فسقلی من تو بهشت
اینم عکس پارک نهج البلاغه
(راستی الان بابا امد اما بدون دوستش وای خدا اخه من همه جا رو عین گل کرده بودم )