شب های احیاء
سلام بر گل دلم ... نازکم ... خوبی؟ ما هم به لطف خدا خوب هستیم ...
امدم از شبهای احیاء امسال بگم و از غربتی که دل ادم رو به درد می اورد ... و از نبود حاج اقا مجتبی تهرانی عزیز که جگرمان را سوزاند ... و از نبود نفس حق حاج اقا موقع دعا که ادم رو به فکر می انداخت که ایا استغفارم قبول شد یا نه ....؟ می دونی چرا؟ چون (فکر کنم همه ادمایی که پا منبری حاج اقا بودن این و قبول دارن) که وقتی از شب قدر حاج اقا بر می گشتی می شدی عین یه پرنده ... سبک و اماده پرواز ... اونقدر نفسشون حق بود و نزد خدا ابرو دار که مطمئن می شدی حتما خدا صدات و شنیده ...
ای امان ...
امسال هم به لطف خدا به رسم معرفت هر سه شب رو رفتیم مسجد جامع بازار .. جای حاج اقا مجتبی خیلی خالی بود اما الحق و الانصاف که پسر کو که دارد نشان از پدر رو می شد در سخنرانی و قران به سر گرفتن پسر بزرگوارشون، حاج حسین اقا دید ... الحمدلله مراسم امسال هم بسیار با شکوه بود ...
نوشتم چون خیلی دلم برای یا الرحم الراحمین ها... یا غفارالذنوب... یا ستار العیوب گفتن ها ی حاج اقا تنگ شده ... نوشتم چون داغدارم .... داغدار حاج اقا مجتبی ...
خوشحالم و از خدا ممنون که حاج اقا عقدمون و خوندن و برای 7 نسل بعدمون دعا کردن و...
حاج اقا همیشه می گفتید التماس دعا دارم اما الان من می گم که از شما التماس دعا دارم ... خواهش می کنم در بهشت برزخی ما رو هم دعا کنید که سخت محتاجیم ....
برای شادی روح حاج اقا مجتبی تهرانی فاتحه همراه با صلوات قرائت کنیم ... اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم ... بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین الرحمن الرحیم .......