گاهی ...
ادم گاهی می خواد بنویسه گاهی نه ...
گاهی اون قدر حرف داره واسه نوشتن که نمی دونه از کجا شروع کنه ....
گاهی می بینه وای چه اتفاقات جالبی وجود داره که باید ثبت بشه و گاهی هم با یه مرور ساده می فهمه چقدر مسائل زندگیش شبیه هم شدن ...
گاهی ادم لازمه عمیق فکر کنه ... عمیق توکل کنه و عمیق از خدا کمک بخواد ...
( سفر ابهر+نهار شیرین سو + سفر شمال +خرید (خرید دو کتاب و دو پازل نانازی برای کودک دلبندم) + رودبار و زیتون + برگشت = این بود جریان این دو روز ماااا )
و گاهی و گاهی و گاهی (یعنی همه ی گاه های زندگی رو باید با صدای بلند فریاد بزنم:)
خدای عزیزم ممنونم بابت تموم نعمت هایی که بهم دادی و من گاهی شاکر و گاهی ناسپاس از کنارش گذاشتم ... خدای مهربونم ممنونم ... ممنونم که تو رو دارم ... من رو برای خودت جدا کن ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی