فاطمه جانمانفاطمه جانمان، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره

نفس طلایی

این روزا

1391/1/31 22:01
نویسنده : مامانی
299 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عسلم خوفی ؟ منم خوبم خدا رو شکر امروز و دیروز خونه مامان جون اینا بودم و امروز یه هو چسب دندونم افتاد و فردا هم اقای دکتر یعنی پسر عمه ی بابا نیست تا برم پیشش دندونم و درست کنه و به همین دلیل الان دارم عذاب می کشم چون اصلا دندون درد و دوست ندارم گریه

دیگه اینکه واقعا دختر بدی شده مامانت و همش داره هی بستنی می خوره دیگه تموم بستنی فروشای این اطراف و غیر این اطراف ما رو می شناسن و با اینکه واقعا خوشمزه است ولی خوب باید ترک کنم .... بابایی هم که مهربون هرچی من بگم می خره ... باید برم تو ترک ....نیشخند

و الان که کلی کار دارم از پایان نامه و سمینار تا دستورات و خواهشات بابایی که 2 فصل امتحانش و خلاصه کنم اما اصلا حال ندارم مخصوصا که الان بابایی خونه نیست و منم سر لپ لپم ...نگران

راستی امروز خاله می خواست بره خرید منم باهاش رفتم هیچی هم لازم نداشتم اما نمی دونم چرا این همه خرید کردم یه عاااااالمه ... حالا خوبه چیزی لازم نداشتم والا ...چشمک

دیگه خدافظ جوجه طلایی من ... جات خالی امروز ریحانه و محمد تو حیاط مامان جون اینا کلی بازی کردن و من جای خالی تو رو احساس و یه عالمه حرف که تو یه پست دیگه برات می نویسم . بوس برای جونم ماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (13)

مامان حنا
31 فروردین 91 22:51
سلام عزیزم خدا بد نده ایشالله که دندون دردت زیاد مهم نباشه و خوب بشی می دونم خیلی سخته منم خودم گاهی اوقات هیچ خریدی ندارم ولی ناخوداگاه وقتی میرم بیرون خرید میکنم همه خانوما اینجوری هستن هر چی خریدی مبارکت باشه
زهره مامان آریان جون
31 فروردین 91 23:14
خریدات مبارکه به سلامتی.همون ادم چیزی نخواد بره بازار بیشتر خرید می کنه .اما خدا نکنه دنبال یه چیز خاص باشی هر چی بگردی هیچی نمی خری.
نرگسی
1 اردیبهشت 91 0:40
عزیز دلم کاش میشد پیشکشت میکردم ..
بابای مهرسا
1 اردیبهشت 91 0:58
سلام ممنون از حضورتون امیدوارم لحظه لحظه زندگیتون پر از شادی باشه
♥ مامان آینده ♥
1 اردیبهشت 91 12:06
سلام سلااام به مامان مهربون نفس طلایی..... خوبی؟! ممنونم که اومدی عزیزم..... آخی هنوز درد داری؟!ژلوفن خوردی؟! انشالله روزی میرسه که نی نی شما هم امده باشه و خونه ی مامان جونش کلی سر و صدا راه بندازه....
حسناسادات
1 اردیبهشت 91 12:29
سلام عزیزم میشه برید تو این لینک و به حسنای من رای بدید؟؟ http://noruz1391.niniweblog.com/post644.php
تارا
1 اردیبهشت 91 13:27
یه نظر اشتباه زدم واسه شما!
مامان الینا
1 اردیبهشت 91 15:38
سلام
واااااااااااای من که اصلا جرات نمیکنم برم بازار آخه جالب اینجاست دقیقا وقتی چیزی نمیخوای وفقط برای تفریح میری بازار بیشتر خرید میکنی
انشاالله که روزی نفسطلایی هم به جمع ریحانه ومحمد وبچه میپیوندهه وکلی شیطنت میکنه
واااااااااااااااااای از درد دندون نگو که جیگرم ریش ریش میشه

قربونت
♥ مامان آینده ♥
1 اردیبهشت 91 20:04
سلام خانوم خانوما......!! خوبی؟! مرسی بابت رمز مهربونم....... چه گلی قشنگی...! راستی عزیزم شما چند وقته ازدواج کردی؟!
تارا
1 اردیبهشت 91 22:24
آره!منم مطمئنم که هوامو داره!
مامان دخملی
2 اردیبهشت 91 1:18
سلام عزیزم ببخشید دوستم نی نی داری اگه نه رمز بهت بدم
خاله جون احمد
2 اردیبهشت 91 9:41
حتما موفقی توی پایان نامه عزیزم دردسر زیاد داره اما بعدش یک نفس راحت میکشی
نسترن
2 اردیبهشت 91 16:13
دوست جون کارات رو شروع کردی بچسب به درست تنبلی نکن یک شروع کنی خود به خود جلو میری از امروز میام هر روز میپرسم چیکار کردی اگه درس نخونده باشی تو روهم میزنمگفته باشم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نفس طلایی می باشد