فاطمه جانمانفاطمه جانمان، تا این لحظه: 8 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره

نفس طلایی

عروسی ماشینمون !!!

1390/6/28 0:49
نویسنده : مامانی
453 بازدید
اشتراک گذاری

سلام ناز پری من خوبی ؟ الان خیلی شبه و من یه سری رفتم بخوابم اما خوابم نبرد و دوباره از فرصت های طلایی استفاده کردم و امدم سر لب تاب و دانلود بابایی و stop کردم و امدم تا برات از چند روز بی ماشینی تعریف کنم تا همیشه یادم بمونه که نعمت هایی که خدا بهمون داده چقدر ارزشمند هستن و با نبودشون تازه قدرشون و میدونیم .

خوب مادری الحمدلله ما از همون دوران نامزدی مون ماشین داشتیم و خودت می دونی که مامان و بابا خصوصا مامان گلت چقدر دردر رو دوست داره و در کل خونه پیداش نمیشه ، یه موقع هم اگه صبح بیرون نرفته باشه شب حتما باید بره بیرون والا خدایی نکرده افسرده میشه مژه 

خلاصه این دو روز بی ماشین بودنمون خیلی جالب بود ، دیروز خرید داشتیم و بابا می خواست بره سر کوچه تا از سوپری یه مقداری خرید کنه که منم پام و کردم تو یه کفش که منم باهات میام حالا فکر کن دوتا ادم بزرگ رفتیم تو مغازه و فقط یه تن ماهی خریدیم ( اخه دیگه چیزی لازم نداشتیم ) و بعد امدیم تو کوچه تا بیایم خونه مون که در در رفتن بدون ماشینمون کامل شد و مورد حمله و هجوم بی رحمانه ی گربه های بی ادب محلمون قرار گرفتیم که از قضا اون شب جلسه شون دقیقا جلوی در خونه ی ما بود و وقتی بابایی رفت که بفرستتشون یه جای دیگه اونها دقیقا امدن سمت من .... منم که شجاع !!! دستام و گذاشتم رو صورتم و با صدای نه ارومی می گفتم معین کمک ... ( انگار چی شده بود ؟ حالا خوبه فقط یکی از همسایه ها تو کوچه بود والا حسابی ابرومون میرفت نیشخند) و خیلی جلوی خودم و گرفتم که یه جیغ فرابنفش نکشم استرسولی وقتی رسیدیم خونه اشکم داشت در میومد گریه

خلاصه از اینجا بود که به این نتیجه رسیدیم که خدا رو شکر ماشین چه وسیله ی کارامد و خوبیه !! البته با سند و مدرک ها : اول اینکه ما رو (یعنی من رو )میبره در در چشمک بعد هم اینکه ما رو (یعنی من رو )از هجوم گربه های شرور حفظ می کنه خنده و هزار و یک دلیل دیگه ....لبخند

و خدا جون شکرت که به ما ماشین دادی و ازت می خوایم که به همه ماشین بدی البته با دعای همیشگی من : خدایا نه از کسی و چیزی به ما و ماشینمون آسیبی برسه و نه از ما به کسی یا چیزی آسیبی برسه الهی امین فرشته

( راستی میدونی کوچولوی من چرا تو اکثر پست هات با خدا حرف میزنم و دعا می کنم ؟ چون خدا گفته که همه چیز رو از خودم بخواین ، این طوری هم یادمون میمونه خدا تنها مدیر این عالمه و هم اینکه ارامش میگیریم که یه وجود مهربون همیشه هوامون و داره و هم اینکه دیگه به جای امید داشتن به خلق خدا، چشم امیدمون به لطف خدای مهربونمونه )

عاشقتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتم نی نی نازم ماچ

راستی نکنه ماشینمون تو این چند روزه چشم ما رو دور دیده باشه و عاشق شده باشه و ما مجبور باشیم تو قیدار براش عروسی بگیریم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟تعجب

     عروسی ماشینمون

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (21)

مامان نائیریکا
28 شهریور 90 1:08
مبارک باشه


ممنووووووووووووووووووووووونم
مامان آبتین
28 شهریور 90 1:18
چه ماشینای با مز] ای امیدوارم هیچ وقت بی ماشین نمونید


ممنونم
مامان محمدصدرا
28 شهریور 90 1:34
ما هم داریم ماشینمون رو میدیم برای اسقاط!جاش پراید بخریم ! یه پیکان کرمی مدل 58! ولی خیلی دوستش داریم ! دلمون براش تنگ میشه !مارو همه جا برد! قم تهران کاشان جمکران لرستان و..... میدونم بد دردیه بی ماشینی !!!!!
مامانی سید پارسا
28 شهریور 90 2:59
اگه عاشق شده باشه خیلی خوبه. اونوقت مامانی نفس طلایی برا خودش یه ماشین داره


اخ گل گفتین
نانی
28 شهریور 90 7:07
مامان آرین
28 شهریور 90 9:04
واااااای چه بامزه ایشالا زودتر ماشینتون برگرده
مامان ریحان جیگر
28 شهریور 90 10:32
خوب چرا نمی رین دنبالش ؟
زهره مامان هلیا
28 شهریور 90 10:49
گربه های بی تربیت چه جسارتها
مامان آریا
28 شهریور 90 11:22
تو این دوره زمونه باید امادگیه هر اتفاقیو داشته باشی حتی عروسیه ماشینتو
بابای مهرسا
28 شهریور 90 12:59
سلام.خاطره جالبی بود....امیدوارم ماشینتون عاشق نشده باشه. مامان نفس طلایی این چند روز خیلی گرفتار شدم..فقط میتونم نظره های خوب شما و دیگر دوستان رو تایید کنم....شب و روز ندارم .... ممنون از شما که همیشه به وب من سر میزنید
مامان محمدرضا
28 شهریور 90 15:57
سلام خانمی ، چه دوست شجاعی واقعا باید خدا رو برای همه چیز شکر کنیم برای همه ی داشته ها و نداشته هامون من که توی تابستون هر وقت کولر ماشین رو روشن میکنم میگم این میتونه از بزرگترین نعمتهایی باشه که خدا بهم داده ، توی زمستون وقتی مسافرها رو میبینم که زیر بارون منتظر تاکسی هستن اول خدا رو برای داشته ام شکر میکنم و بعد کلی غصه ی مردم رو میخورم باور کن اگه چاره داشته باشم کلی مسافر جا به جا میکنم ....... چقدر حرف زدم....... ان شاالله به زودی ماشینتون رو بیارید
مامان النا
28 شهریور 90 17:18
سلام عزیزم دیر پستها رو خوندم ولی هستم ایشالله دیگه بی ماشین نمونید عروسی ماشینها هم خیلی جالب بود شاد باشید
nafasemaman
28 شهریور 90 17:58
حسابس با گربه ها بهتون خوش گذشته پس
مامان گیسو
28 شهریور 90 18:57
سلام دوست گلم خوبی ؟ این پستت خیلی باحال بود مخصوصاً جلسه گربه هاش ممنون
مامان محمدصدرا
29 شهریور 90 3:03
بدو بیا پسملم رو ببین ! مثل اینکه خیلی درگیر بی ماشینی هستین ها!
مامان نسترن
29 شهریور 90 8:28
مبارک باشه. واقعا ماشینم یه نعمته ها
مریم
29 شهریور 90 13:31
سلام می شه منم لینک کنین
مامان آناهل
29 شهریور 90 18:53
رادین
29 شهریور 90 19:07
چه ماشین های بامزه ای!! الهی به پای هم پیرشن
مامان آریان جون
30 شهریور 90 0:21
خوب شد گربه ها نخوردنت عزیزم.
ای ول به این شجاعت
الهی دیگه بی ماشین نشید.برا ما بی ماشینها هم دعا کنید


حتما اره واقعا
تیارا
30 شهریور 90 15:38
ماهم ماشینمون وقتی که بابام و خاله هام قرار بود بیان زایشگاه که منو ببینن خراب شد و خاله هام تا رسید نتایم دیدن من تموم شده بود و نذاشتن منو ببینن
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نفس طلایی می باشد