محرم
صل الله علیک یا ابا عبد الله... اعیاد گذشت و خبر از یار نیامد ... بر زخم دل فاطمه غم خوار نیامد .... چند روزه دگر مانده که با ناله بگوییم ... ا ی اهل حرم میر و علمدار نیامد ... سقای حسین(ع) سید و سالار نیامد ... این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست؟ این چه شمعی است که جان ها همه پروانه اوست؟ آقا جان فداتون بشم ... خودم پدرم مادرم همسرم فرزندانم مالم هستی ام به فداتون مولای من ... دلم عجیب تنگ کرب و بلاست .. اقا جان ... بمیرم برای دل مولای مهربونم حضرت حجت (عج ) ... که برای ایشون کل یوم عاشورا و کل الارض کربلاست... پ.ن: الان دیگه کم کم شهر مشک...
نویسنده :
مامانی
18:38
کارورزی جلسه اول . امان از غم مردم
دلم تنگ شده بود
عید غدیر مبارک
یک زیارت با صفا
و هدیه امام رضا(ع) جان مهربانم ...
سلام ... اول از همه شهادت امام محمد باقر(ع) رو تسلیت می گم ... از وقتی بزرگ شدم و خودم و شناختم این روزها حال عجیبی دارم یه حسرت عمیق از اینکه کاش من هم جزء حاجی ها می بودم و فردا روزی در صحرای عرفات ... خیلی دلم حج واجب می خواد ... انشالله خدای مهربون تو جونی قسمتمون کنن... حج عمره که اینقدر با صفاست دیگه حج تمتع چه خواهد بود؟ مخصوصا به نظرم زیبا ترین قسمتش اینه که مطمئنی الان مولای تمام هستی امام زمان (ع) ارواحنا فداه مطمئنا تو آن زمان در آن مکان یعنی صحرای عرفات هستن ... آقا جانم ملتمس دعای پاکتون هستم ... اما چی بگم از زیارت امام رضا جان (ع) عزیزم که کم از حج نیست ... و آقای مهربون و عزیز و رئوفم از همان سال عقد از همون 5 سال پیش...
نویسنده :
مامانی
21:47
حاج اقا ...
سلام حاج اقا مجتبی تهرانی ... سلام حاج اقا ... نمی دونم چرا اینقدر ناگهان دلتنگ مجالستون شدم ... چون اونجا ، فقط تو مجلس شب احیا شما خدا رو می دیدم ... خدا رو می شنیدم ... خدا رو با تک تک سلول هام حس می کردم ... وقتی می گفتین یا غفار الذبوب ... یا ستار العیوب ... هیچ کس نمی فهمه حس ام رو مگر اینکه یه شب احیا مسجد جامع بازار بوده باشه ... تا حالا نفس حقی مثل نفس شما رو درک نکرده بودم ... حاج اقا ... خدا ممنونم که پیوند من و همسری رو حاج اقا خوندن ... فردا 18 مهر روزی بود که اولین و اخرین بار از نزدیک دیدمتون 5 سال پیش ... و شما با کمال احترام و تواضع دم در ایستاده بودین و به هممون خوش آمد گفتین و بعد عق...
نویسنده :
مامانی
13:56